۱۳۸۹ فروردین ۵, پنجشنبه

قصه ی قصه ها


و او قصه اش را چنین آغاز کرد:

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچی نبود و سکوت کرد. وقتی مرا سخت در انتظار شنیدن بقیه قصه اش دید، دوباره به سخن درآمد و گفت:

هنوز هم غیر از خدا هیچی نیست. باز سکوت کرد و از نو به انتظار گذاشت. این بار گوئی دیگر نمی خواست حرفی بزند.

بعد از مدتی پرسیدم: و بعد!

گفت: بعد، هیچی. قصه ام همین بود که گفتم.

گفتم: قصه ات همین دو جمله بود؟





 

گفت: بلی.

گفتم: لابد شوخی می کنی!

گفت: نه، می دانی که من اهل شوخی نیستم.

گفتم: اگر اهل شوخی نیستی، پس چگونه اسم این دو جمله بی سر و ته را قصه گذاشته ای؟

گفت: مگر آنچه گفتم، قصه نبود؟  مگر قصه حتما باید به همان صورتی باشد که شما برای همدیگر نقل می کنید؟ آنچه گفتم یک قصه کامل بود، هم مقدمه داشت و هم مته و هم پایان.

پرسیدم مقدمه و متن و پایان قصه ات کدام ها بودند؟

گفت: یکی بود یکی نبود، مقدمه، سکوت متن و غیر از خدا هیچی نبود، پایان قصه ام بود.

به فکر فرو رفتم تا مگر معنایی برای این مقدمه و متن و پایان پیدا کنم. اما فکرم به جائی نرسید. مطمئن بودم که او منظور خاصی داشت و معنایی در گفته هایش نهفته بود. خاموش بود و حرفی نمی زد و من هم ساکت بودم. تا این که بعد از مدتی از نو به زبان آمد و گفت:

مقدمه و پایان قصه من روشن و قابل فهم است. تو گرفتار بی خبری از متن قصه هستی، مگر نه؟

گفتم : راست می گوئی، سکوت معناههای گوناگون دارد و من نمی دانم، کدام یک از آن معناها مورد نظر تو ست.

گفت: متن قصه من خارج از مشغله فکری تو نیست.

گفتم: منظورت چیست؟ می خواهی بگوئی که قصه تو هم مربوط به خدا و مرده و زنده بودن او می شود؟

گفت: بلی.

گفتم: می دانی که من مدتهاست گرفتار این موضوع هستم و تا کنون هم به نتیجه نرسیده ام. تو چه میدانی، بازگو تا شاید با حرف تو از این سردرگمی نجات پیدا کنم؟

گفت: چرا به درون سکوت نمی روی و از درون سکوت به قصه نگاه نمی کنی؟ چرا تو هم مانند آدم های عامی و جاهل و کاهلمی خواهی دیگران قصه را به صورت نقالی برایت بازکو کنند؟ مگر نمی دانی که هر نقالی دید خاص خود را دارد.

راوی هر قصه ای قضایا را آنطور که می خواهد و می بیند بازگو می کند؟

تو که محتاج این نیستی که من و امثال من به درون سکوت برویم و آنچه در سکوت می یابیم برای تو شرح و تفسیر کنیم؟ خودت برو و خودت نگاه کن! و خودت بفهم! ارزش انسان فقط به این قسمت از خصوصیاتش مربوط می شود، وگرنه انسان با گاو و گوسفند و بز چه فرقی دارد؟ ندیده ای که وقتی یکی از این حیوانات به تصادف و یا به ناخودآگاه به مسیری می رود، بقیه بی توجه و بی آنکه بدانند کجا می روند به دنبالش به راه می افتند و هر کجا اولی برود کور کورانه از آن "تقلید" می کنند؟ درست مانند انسانهای مقلد ساده لوح.

حرفش منطقی بود و به دلم نشست. درست تر آن دیدم که باز خودم به دنبال معنای قصه اش بروم که منتظر بودم او برایم شرح بدهد. قصه ای که شنیدنش را فرجی می پنداشتم و راه گریزی برای نجات از سردرگمی هایم.

من سکوت را دوست دارم. بیشتر اوقات من با سکوت سپری می شود. من از سکوت و از دنیای پر رمز و راز آن لذت می برم. گاهی هم به درد و رنج و محنت مبتلا می شوم. من در سکوت و در دنیای اسرار آمیز آن، بارها خندیده و احساس شادی و شادمانی کرده ام و بارها هم اشک ریخته و به محنت و غم و اندوه دچار شده ام. گاهی سکوت مرا با خودش به گذشته ها می برد و گاهی هم مرا به دوران سخت و اندوهبار گذشته ام می برد.

من در سکوت و با سکوت قصه های شاد و غم انگیز فراوانی داشته امو به همین علت است که می گویم من سکوت را دوست دارم و با سکوت می توانم هم شادی و هم غم را به خانه دلم بکشانم. ساعت ها و روزها و شب ها با سکوت باشم و هیچ وقت هم از آن سیر نشوم و احساس خستگی نکنم.

بعد از شنیدن سخنان ندانم کیست، وقتی از نو در سکوت فرو رفتم و در دنیای پر راز و رمز آن سیر و سیاحت کردم، باز هم راه به جائی نبردم، با درماندگی گفتم:

ببین تو مرا به جائی حواله داده ای که خود من همیشه در آن وادی سیر و سیاحت می کنم. تو به خوبی می دانی که در آنجا نیز دست من به جائی بند نشده است. بیا و خودت قصه ای را که شرو کرده ای کامل کن و مرا با قصه ات راه ببر. هر کجا دیدم که نیازی به تو ندارم، خودم به راهم ادامه خواهم داد. پیر و مرشد و راهبرم باش که در این سیر و سلوک به تنهایی نمی توانم به پایان راه برسم.

ندانم کیست که درماندگی نرا احساس می کرد، بی آنکه مقدمه چینی بکند، اینطور شروع به صحبت کرد:

وقتی که هیچی نبود، در درون این هیچی حتما چیزی بود ولی چون در هیچی بود، هیچی نبود.

نه طول نه عرض و نه عمق داشت و نه وزن و نه شکل و ماهیت. اگر آن چیز به جای اینکه در درون هیچی باشد، در جای دیگر می بود، حتما چیزی می بود. ولی چون درون هیچی بود، لذا، مثل هیچی او هم هیچی نبود، ولی بود. بود به این معنی که خودش بود. یعنی کسی آن را بوجود نیاورده بود، و از کسی هم به وجود نیامده بود. او خود به خود وجود داشت. به عبارت دیگر او خودآ بود.

این مقدمه قصه من بود، یعنی یکی بود یکی نبود .

گفتم: لحظه ای تامل کن، فهمیدن اینگونه مسائلبسیار مشکل است، چرا ساده تر بیان نمی کنی؟

گفت: ایرادی ندارد، حل مساله را به گونه دیگری بیان می کنم:

زمانی را که هیچی نبود، تصور کن.

گفتم: کردم.

گفت: در آن زمان که هیچی نبود، یک چیزی بود.

پرسیدم: چی؟

گفت: خود هیچی.

داشتم دوباره به مشکل بر می خوردم که چنین ادامه داد:

هیچی، نه طول و عرض و ارتفاع دارد و نه وزن و شکل و نه ماهیت و رنگ و صدا، مگر نه؟

گفتم: همینطور است که می گویی.

گفت: مگر این مشخصات، مشخصات همان نیست که خدایش می نامیم و می گوییم: (( غیر از خدا، هیچی نبود!)).

گفتم: راست می گوئی. خدا هم طول عرض و ارتفاع و وزن و شکل و ماهیت و غیره ندارد.

گفت: پس موضوع خدا روشن شد.

گفتم: واقعیت را بخواهی نه! چون . . .







--- برگرفته از کتاب "آیا خدا مرده است؟" از هوشنگ معین زاده

۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه

من اگه خدا بودم

من اگه خدا بودم وقتی شیطان در برابر انسان سجده نکرد خشتکش رو در میاوردم و از بارگاه بیرونش میکردم !

چه معنی داره شیطان به حرف خدا گوش نکنه !

وقتی میخواستم پیغمبر برای خلق تعیین کنم از ۱۲۴۰۰۰ پیغمبر ۶۲۰۰۰ نفرش رو از زنان منسوب میکردم تا عدالت رعایت بشه !



کمی سلیقه به خرج میدادم و بجای اینکه خونه خودم رو در صحرای خشک و بی اب و علف عربستان بنا کنم در سواحل جزایر هاوایی یه خونه شیک و مدرن بنا میکردم با سوییت های مجهز و مجانی برای زواری که برای زیارت میومدن !

هیچوقت خونه خودم رو در انحصار مسلمون ها قرار نمی دادم و همه حق داشتن بیان خونه ام …

حتی بی خدا ها ! قدمشون سر چشم ! زوار بجای اینکه تو صحرای عرفه بدو بدو کنن کنار ساحل بدو بدو کنن حالشو ببرن و بجای لباس احرام هم مایوی دوتیکه بپوشن !

یه مشت از این حوری ها و قلمان رو هم مامور میکردم به حجاج سرویس بدن و پذیرایی کنن تا زیارت بهشون بهتر بچسبه !

اصلا نمیذاشتم ادما صبح و ظهر و شب هی نماز بخونن و سجده کنن و حرفای تکراری بزنن! کمبود که ندارم هی بخوام طفلکی ها رو اذیت کنم که !

همه مسجد ها رو هم جمع میکردم به جاش کافی شاپ و کتابخونه و سینما درست میکردم !

یه چند تاش رو هم قهوه خونه سنتی درست میکردم که محسن نامجو توش سه تار بزنه بخونه !

هر کسی هم که من رو صدا میزد و میگفت اِی خدا زود بهش میگفتم جانم …عزیز دلم …نه اینکه محل سگ هم نذارم! بنده افریدم باید سرویس بدم دیگه … گوسفند که نیستن ول کنم تو بیابون !

قشری به نام روحانیت رو اصلا خلق نمیکردم ! به بنده هام همه یه جو عقل میدادم تا بتونن بد رو از خوب تشخیص بدن و نیازی به فتوا و این مزخرفات نباشه !

عزراییل رو هم میفرستادم اونجا که عرب نی انداخت بره غاز بچرونه ! به جای عزراییل یه حوری خوش هیکل سفید و بلوری میفرستادم تا جون مرد ها رو بگیره و یک جوان رعنای خوش هیکل رو هم میفرستادم تا جون خانمها رو بگیره ! (اینجوری دیگه نه تنها کسی از مرگ نمیترسید بلکه این پیرزن پیرمردها هی از خدا مرگ میخواستن نصفه شبی) !

جون بچه ها رو هم اصلا نمیگرفتم ! اصلا اجازه نمیدادم انسان ناقص و معلول به دنیا بیاد … ریشه جنگ رو هم خشک میکردم بجاش عشق و عطوفت و مهربونی میکاشتم !

سعی میکردم حضورم اینقدر در زندگی مردم ملموس باشه که دیگه هیچ کس نگه خدای چی ! کشک چی ! ….. خدا کیلو چند ؟ ….. کدوم خدا؟

اخ که اگه خدا بودم یه بهشت توی یکی از سیاره ها خلق میکردم اخرین مدل ! نه اینجوری که توی جوب هاش (جوی هاش) شیر و عسل بیاد! شیر و عسلی که توی جوب (جوی) باشه به درد همون اعراب هزار و چهار صد سال پیش میخوره! اونایی که بنده صالح بودن میفرستادم توی این بهشت و اونایی هم که خطا کار بودن و بنده های درست درمونی نبودن بجای جهنم میفرستادم توی ایران زندگی کنن قدر عافیت رو بدونن !

۱۳۸۸ اسفند ۱۳, پنجشنبه

احکام اسلام در مورد حیوانات - حلیۀ المتقین

دستورها و مساله های علمی اسلام درباره حیوانها از جمله سید بودن گاو که توسط علی عنوان شده است!

حلیۀ المتقین- باب سیزدهم- فصل هشتم
-- از حضرت امام موسی کاظم (ع) در حدیث معتبر منقول است که دوازده صنف حیوانند که از جانب خداوند مسخ شده اند. پس فیل، پادشاهی بود که زنا و لواط میکرد . و خرس عرب بادیه نشینی بود که دیّوثی میکرد. و خرگوش زنی بود که هم به شوهر خود خیانت میکرد و هم غسل حیض و جنابت نمیکرد. و شب پره خرمای مردم را میدزدید.

و میمون و خوک جماعتی بودند از بنی اسرائیل که در روز شنبه ماهی شکار میکردند. و سوسمار و چلپا سه گروهی دیگر بودند از بنی اسرائیل که در زمان حضرت موسی (ع) به مائده آسمانی ایمان نیاوردند و مسخ شدند، پس گروهی از ایشان به دریا رفتند و گروه دیگر به صحرا. و عقرب مرد سخن چینی بود. و زنبور قصابی بود که از ترازو دزدی میکرد. و کرگدن مردی بود که مردم با او عمل قبیح میکردند.




حلیۀ المتقین- باب دوازدهم- فصل نهم
-- حضرت امام حسین (ع) فرمود که هر پرنده ای و چهارپائی بیانی دارد. دراج میگوید: « الرحمن علی العرش استوی» .
و خروس میگوید: خدا را فراموش مکن. و شاهین میگوید: « سبحان الله حقآحقا». و کلاغ میگوید: « ای روزی دهنده بفرست مرا روزی حلال. و اردک میگوید: ای خداوند من گناهکار را ببخش و بیامرز! و بلبل میگوید« لااله الا الله حقآ حقا».

و فاخته میگوید: « یا واحد یا احد یا فرد یا صمد». و سبزه میگوید: مولای من مرا آزاد کن از آتش جهنم. و پرستوک سوره حمد میخواند. و بزغاله میگوید که خدایا مرگ چه زود به من رسید در حالیکه گناهم سنگین و بسیار است(!). و یوز میگوید: « یا عزیز یا جبار یا متکبر یاالله». و شتر میگوید که منزه است پروردگار.

و شغال میگوید واویلا بر گناهکاری که در گناه خود مصر باشد! و سگ میگوید بس است معصیت بدرگاه خدا. و خرگوش میگوید هلاک نکن مرا ای خدا تا حمد تو گویم. و روباه میگوید دنیا دار فریب است. و کرگدن میگوید بفریادم برس که هلاک میشوم و عقرب میگوید که بدن چیز بدی است. و بدرستی که همه خلایق اینطور تسبیح میگویند.


حلیۀ المتقین- باب دوازدهم- فصول هشتم و نهم
- در حدیث معتبر از حضرت امیرالمؤمنین (ع) منقول است که یکی از ملائک حامل عرش بصورت گاو است، پس گاو سید حیوانات است. و چون بنی اسرائیل گوساله پرستیدند آن ملکی که بصورت گاو است از شرم سر به زیر افکند و باین سبب هر گاوی چنین شده است که از شرم نگاه بجانب آسمان نمیکند.

-- از حضرت صادق (ع) روایت است که چون نمرود آتش برای سوزاندن حضرت ابراهیم علیه السلام افروخت جانوران از خدا رخصت طلبیدند که آب بر آتش بریزند. حقتعالی هیچیک را رخصت نداد بغیر از وزغ را. پس دو ثلث آن در آتش سوخت و یک ثلث آن باقی ماند.
وصرد که مرغی است که سر بزرگی دارد و گنجشگ را شکار میکند راهنمای حضرت آدم علیه السلام بود از بلاد سراندیب تا بلاد جده، به مدت یکماه.

و اما پرستوک، گردیدن آن در هوا برای تاسف و اندوهی است که بر مظلومیت اهل بیت رسالت پناه دارد و تسبیحش خواندن سوره حمد است و در آخر خوانندگی میگوید« ولا الضالین» .

-- در چند حدیثی از حضرت صادق (ع) منقول است که چون جناب امام حسین (ع) را شهید کردند جغد در روزها پیدانمیشود و در شب ظاهر میشود، و پیوسته روزها روزه میگیرد و چون شب میشود افطار میکند و پیوسته ناله و گریه میکند بر جناب امام حسین (ع) تا صبح.


حلیۀ المتقین- باب دوازدهم- فصول سوم، هفتم، هشتم و نهم
-- در حدیث معتبر از حضرت امیرالمؤمنین (ع) منقول است که حضرت رسول الله (ص) مرا به مدینه فرستاد تا در آنجا سگها را بکشم.

-- و از حضرت رسول الله (ص) منقول است که جبرئیل گفت ما گروه ملائکه در خانه ای داخل نمیشویم که در آنجا سگ باشد یا ظرفی باشد که در آن بول کنند.

و در حدیث معتبر منقول است که فاخته ای در خانه امام محمد باقر (ع) خوانندگی میکرد. فرمود که میدانید چه میگوید؟ گفتند نه! فرمود: به زبان عربی میگوید فقدتکم فقدتکم، یعنی نیست شوید نیست شوید. پس فرمود ما این ملعون را دفع میکنیم پیش از آنکه ما را دفع کند. پس فرمود که آنرا کشتند.

-- در حدیث موثق از حضرت صادق (ع) منقول است که سگی که سیاه یکرنگ باشد یا سفید یکرنگ یا سرخ یکرنگ از طایفه جن است، و سگهای ابلغ مسخ شده اند از جن و انس.
و فرمود که هیچکس نیست که سگی در خانه نگاه دارد مگر آنکه از ثواب اعمالش روزی یک قیراط کن شود.

-- حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود که سگهائی که تمام بدنشان سیاه است از طایفه جنیان هستند.
و فرمود که اردک گاومیش مرغان است چون لجن میخورد، و مرغ خانگی خوک مرغان است زیرا که فضله آدمی میخورد، و دراج حبشی مرغان است.

-- در حدیث معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است که باکی نیست به کشتن مورچه ، خواه آزارت بکند و خواه نکند.
-- و از حضرت امام رضا (ع) در حدیث معتبر منقول است که در هر بال هدهد به زبان سریانی نوشته است که آل محمد بهترین خلایق هستند.


حلیۀالمتقین- باب دوازدهم- فصول ششم و هشتم-باب سیزدهم- فصل هشتم
-- حضرت علی بن الحسین (ع) فرمود که آن کاکل که بر سر هوجه است از دست مالیدن حضرت سلیمان بهم رسیده است، زیرا که روزی هوجه نری خواست با ماده خود جمع شود و ماده مضایقه میکرد. نر گفت که میخواهم فرزندی بهم رسد که خدا را یاد کند! پس ماده راضی شد.

چون نزدیک شد که جوجه را بیرون بیاورد ناگاه دیدند که حضرت سلیمان (ع) با لشکرش میایند و مرغان بر سرش سایه افکندند. پس ماده ملخی برای جوجه خود پنهان کرده بود و نر خرمائی پنهان کرده بود. آن دو را بنزد حضرت سلیمان آوردند و او هدیه ایشان را قبول نمود و لشکر خود را از جانب تخم ایشان بجانب دیگر روانه گردانید و دست بر ایشان مالید پس باین سبب آن کاکل بر سر ایشان بهم رسید.

-- حضرت امام رضا (ع) فرمود که باکی نیست شب مرغان را از آشیانه گرفتن.
-- و در حدیث است که طاووس یخانی به خدمت حضرت امام جعفر صادق (ع) آمد. حضرت از او پرسیدند که توئی طاووس؟ گفت بلی . حضرت فرمودند که طاووس مرغ شومی است که به ساحت هر گروهی داخل شود ایشان را آواره میکند.

-- و از حضرت امام رضا (ع) در حدیثی معتبر منقول است که جغد در زمان سابق در خانه ها جا میکرد و در وقت طعام خوردن نزدیک سفره میامد و طعام بنزدش میریختند و میخورد.
چون حضرت امام حسین (ع) را شهید کردند از آبادانی بیرون رفت و در خرابه ها و کوهها و صحراها جا گرفت و گفت: بد امتی هستید شما که فرزند پیغمبر خود را میکشید و من ایمن نیستم ار شما که مرا هم بکشید.

-- حضرت یعقوب علیه السلام به فرزند خود گفت: زنا مکن، که مرغی که زنا میکند(!) پرهایش میریزد.

-- از حضرت رسول (ص) منقول است که حیوانات بسیار در خانه نگاه دارید که شیاطین به آنها مشغول شوند و طفلان شما را ضرر نرسانند.

-- از حضرت امام محمد باقر (ع) منقول است که خوب است حیوانات در خانه نگاه داشتن مثل کبوتر و مرغ و بزغاله تا آنکه اطفال جنیان با ایشان بازی کنند و با اطفال شما بازی نکنند.

-- از حضرت صادق (ع) منقول است که کبوتر از مرغان پیغمبران است، و هر خانه ای که در آن کبوتر باشد آفتی از جن به اهل خانه نمیرسد، زیرا که بیخردان اجنه با هم بازی میکنند در آن خانه و متوجه آدمی نمیشوند. و فرمود که کبوتر دعاکرده حضرت نوح علیه السلام است.

-- از داود بن فرقد منقول است که گفت در خانه حضرت صادق (ع) کبوتر را عبی دیدم که بسیار میخواند. حضرت فرمود میدانی این کبوتر چه میگوید؟ گفتم نه. فرمود که نفرین میکند بر قاتلان جناب امام حسین (ع).

-- حضرت صادق (ع) فرمود که جناب امیرالمؤمنین (ع) چاهی کنده بودند. خبر دادند به آن جناب که جنیان سنگ در آن چاه میاندازند. حضرت آمدند بر سر آن چاه و فرمودند : ای قوم جن، دست از این عمل بردارید و گرنه کبوتر در این چاه جا میدهم.

-- حضرت صادق (ع) فرمود که پرستو مرغ ما است، زیرا از اندوه بر مظلومیت اهل بیت رسالت در هوا میگردد و سوره الحمد میخواند، و بدرستی که در آخر هر خوانندگی میگوید «ولا الضالین».


حلیۀ المتقین- باب سیزدهم- فصول دوم، سوم و چهارم
-- حضرت رسول اکرم (ص) فرمودکه سه کس بر یک چهارپا ردیف نشوند که یکی از ایشان ملعون است، و اقرب آن کس است که پیش نشسته است. و نیز منقول است که دیدند شتری راکه باربر پشتش است و پایش بسته است، فرمودند که صاحب این شتر را بگوئید که مراقب خود باشد در روز قیامت که این شتر با او خصومت خواد کرد، و فرمودند که اگر آب بر چهارپا عرضه کنید و او نخورد بر رویش چیزی نزنید، زیرا که تسبیح پروردگار خود میگوید.

-- حضرت رسول اکرم (ص) فرمود که بر کوهان شتری شیطانی نشسته است. پس آنرا نرم کنید با بسم الله گفتن در وقت سوار شدن.

و فرمود که : هر شتری که هفت مرتبه آنرا به حج ببرند و در موقف عرفات حاضر شود البته حقتعالی او را از چهارپایان بهشت گرداند. و در حدیثی پنج مرتبه و در حدیثی هم سه مرتبه وارد شده است.

و نیز آن حضرت (ص) به حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود که زینهار سوار مشو بر میثره سرخ که آن از چیزهائی است که شیطان بر آن سوار میشود. و میثره بالش زین است که بر روی جهاز شتر میگذارند.

و نیز از حضرت (ص)منقول است که چون کسی در وقت سوار شدن بسم الله نگوید شیطان ردیف او میشود و به او میگویدکه آرزوهای محال بکن، پس او پیوسته در آرزو است تا پائین آید.

و نیز فرمود که: از میان قطار شتر بدر نروید، زیرا که هیچ قطار شتری نیست مگر آنکه میان هر دو شتر آن یک شیطان هست.
و فرمود که میمنت اسب در سرخ و سیاه و پیشانی سفید است که سه دست و پایش سفید باشد و دست راستش سفیدی نداشته باشد.


حلیۀ المتقین- باب سیزدهم- فصول اول، سوم، چهارم و هشتم
-- حضرت امام محمد باقر (ع) فرمود که بهترین چهارپایان نزد من الاغ است.

-- حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمود که هر گاه چهارپائی در زیر کسی به زمین بخورد و صاحبش از روی غضب به او بگوید « تعست » یعنی هلاک شوی، چهارپا نیز (به عربی فصیح) بدو بگوید « تعس اعصانا للرب » یعنی هلاک شود از ما دو تا هر کدام که نافرمانی پروردگار خود بیشتر کرده است.

-- و به دو سند معتبر از آن حضرت (ع) و از حضرت امام موسی کاظم (ع) منقول است که هر چهارپائی که صاحبش خواهد بر او سوار شود، بگوید « اللهم اجعله لی رحیما » ، یعنی خداوندا او را به من مهربان گردان.
-- و فرمود: آیا شرم نمیکنید که شما بر روی چهارپای خود خوانندگی میکنید و او در زیر شما تسبیح پروردگار خود را میگوید؟
-- و فرمود که : در بینی هر چهارپائی شیطانی هست. پس خواهید آنرا لجام کنید بسم الله بگوئید.
-- و فرمود: هر که اسبی بخرد و نگاه دارد در انتظار خروج ما اهل بیت، حقتعالی روزی او را برساند و آرزوهایش را برآورد.

مذهب چیست؟


شاید هدف از زندگی ما در این دنیا این نباشد که خدا را بپرستیم، بلکه این باشد که او را خلق کنیم. "آرتورکلارک"

اگر خدا وجود میداشت، من فکر میکنم که بعید است او آنقدر بیهوده و لوس باشد که از اینکه افرادی در وجود داشتن او شک کنند آزرده شود. " برتراند راسل"

یک فیلسوف تابحال هرگز یک روحانی را نکشته است، در حالیکه روحانیون فلاسفه زیادی را کشته اند. "دنیس دیروت"

وقتی که مردم بیشتر آگاه میشوند، کمتر به روحانی و بیشتر به معلم توجه میکنند. "رابرت گرین اینگر سول"

ادیان همه مانند یکدیگرند، مبتنی بر افسانه ها و اسطوره ها هستند. " توماس جفرسون"

دین بهترین وسیله برای ساکت نگه داشتن عوام است. "ناپلئون بناپارت"

وقتی مروجین مذهبی به سرزمین ما آمدند، در دستشان کتاب مقدس داشتند و ما در دست زمینهایمان را داشتیم، پنجاه سال بعد، ما در دست، کتاب های مقدس داشتیم و آنها در دست زمین های ما را داشتند. " جومو کیانتا"


 

لازم نيست كسي دست بدامن خدا بشود تا شرايط اوليه آفرينش كيهان تنظيم شود ولي اگر كسي چنين بكند او (خدا) ميبايست برابر قوانين فيزيك عمل كرده باشد. "استفن هاوکینز"

خداوند زاییده ترس انسان از طبیعت است. "آربیتر"

مذهب تنها برای بردگی انسان ها خلق شده است. "ناپلئون"

روحانى نسبت به برهنگى و رابطه طبيعى دو جنس حساسيت دارد، اما از کنار فقر و فلاکت مى گذرد. "سوزان ارتس"

کشيش ها مى گويند که آنها به مردم بخشيدن و خيريه را مى آموزند. اين طبيعى است. چون آنها از پول صدقه مردم زندگى مى کنند. همه گداها مى آموزند که مردم بايد به آنها پول بدهند. "رابرت گرین اینگر سول"

اگر کسى يک نفر را بکشد قاتل است، ميليونها را بکشد فاتح است و همه را بکشد خداست. "ژان روستان"

قسمتهايى از انجيل را که من نمى فهمم ناراحتم نمى کنند، قسمتهايى از آن را که مى فهمم معذبم مى کنند. "مارک تواین"

به من بگو قبل از تولد کجا بوده ای تا به تو بگویم پس از مرگ کجا خواهی رفت. "نیچه"

مذهب مردم را متقاعد كرده كه : مرد نامرئي در آسمانها زندگي ميكند كه كه تمام رفتارهاي تو را زير نظر دارد ، لحظه به لحظه آن را . و اين مرد نامرئي ليستي دارد از تمام كارهايي كه تو نبايد آنها را انجام دهي و اگر يكي از اين كارها را انجام دهي ، او تو را به جايي ميفرستد كه پر از آتش و دود و سوختن و شكنجه شدن و ناراحتي است و بايد تا ابد در آنجا زندگي كني ، رنج بكشي ، بسوزي و فرياد و ناله كني .... ولي او تو را دوست دارد ! "جرج كارلين"

انسان بيخدا همانند ماهي بدون دوچرخه است. " گلوريا استينم"

مذهب مانند قرص است ، نجويده فرو دهيد.  ناشناس

ايمان يعني اين كه نخواهي بداني واقعيت چيست . "نیچه"

يكي از بزرگترين تراژدي هاي بشريت اين است كه اخلاقيات بوسيله دين دزديده شده است . " آرتور سي كلارك "

مذهب ، آه خلق ستمديده است ، قلب دنياي بي قلب و روح شرايط بي روح . مذهب افيون توده هاست . "كارل ماركس"

آنجا كه علم پايان مي يابد ، مذهب آغاز ميگردد. " بنجامين ديزرائيلي"

دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند باشد که رستگار شوید. " کائوچیو"

اولین روحانی یک شیاد بود که به یک ابله رسید "والتر"

برداشته شده از وبلاگ آزادی اندیشه 
       آدرس های دیگر:

    بهرام مشیری

    زندگینامه بهرام مشیری

    بهرام مشیری در سال 1970 میلادی به امریکا سفر نمود.  وی دارای مدرک فوق لیسانس در علوم مواد و مهندسی شیمی از دانشگاه Catholic University of America می باشد. قبل از انقلاب اسلامی ایران, بهرام مشیری در ارتش فعالیت نموده و با توجه به اشتیاق و علاقه شدید به تاریخ  و فرهنگ ایران, به مطالعات عالی در این زمینه نیز ادامه داد. در حال حاظر برنامه های ایشان از طریق رادیو, تلویزیون, و اینترنت در اختیار دوستان قرار می گیرد.
     
    در یکی از کتاب های خود "از آتن تا هیروشیما", بهرام مشیری به کشف پدیده فیزیک اتومی و دلالت بر مصیبت های وارده در هیروشیما و ناکازاکی می پردازد. وی در حال انتشار و تکمیل کتاب دیگری بنام "دو مصیبت, دو بازتاب "Two Disasters, Two Reflection"  می باشد که به بررسی جنگ های مغول و عرب در ایران و بازتاب آنان در دنیای کنونی می پردازد.



    هر چی سعی کردم که قسمت های کامل از برنامه های "سرزمین جاوید" بهرام مشیری رو پیدا کنم نشد. جالب اینکه تنها سایتی که التراسرف باز نمیکنه، سایت بهرام مشیری است!! شاید آمریکا با این محقق ایرانی که تمام تلاش هایش برای بیدار کردن ایرانیان و برگردندان این سرزمین به جایگاه قبلیش است مشکل داره!! شاید بتونید سایت رو با یک سایت پروکسی باز کنید.
    این کلیپ ها برنامه های کامل ایشان نیست و قسمت های انتخابی و بریده شده و سلیقه ای از سخنانشون است. این ماجرای انتخابات باعث شد که مردم کم کم به وجود وی پی ببرند و برنامه هاش رو دنبال کنند. این کلیپ ها بیشترشون برای بعد از انتخابات است. در نهایت اگر خواستید برنامه های بهرام مشیری رو به صورت کامل داشته باشید، میتونید آنها رو از سایت ایشان بخرید.   

    ویدیو کلیپ های بهرام مشیری









     می توانید برنامه های بهرام مشیری را به صورت زنده در اینجا تماشا کنید