۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

شناخت کتاب خیام و آن دروغ دلاویز

 شناخت کتاب خیام و آن دروغ دلاویز از معین زاده
بشرهمواره گرفتار این نگرانی بوده است که بعد از مردن به کجا می رود و فردای مرگش به چه سرنوشتی دچار خواهد شد!؟
 بزرگان بسیاری – حتی پیغمبران – پاسخ هایی به این سئوالات داده اند، اما هیچ کدام نتوانسته اند این نگرانی دلهره آمیز را از دل انسان بیرون کنند  
 نویسنده ی این کتاب، در یک قصه ی تخیلی با طرح مجد د این بحث فلسفی – تاریخی و با      یاری گرفتن از افکار متفکر نامدار ایرانی، حکیم عمر خیام نیشابوری به این پرسش ها پاسخ می دهد، پاسخی غیر از آنچه که تاکنون شنیده ایم و خوانده ایم.
 خواننده با خواندن این کتاب، درک و دریافت دیگری از زندگی پیدا می کنند، نگرانی و دلهره اش نسبت به - دنیای آخرت -  تخفیف می یابد و آرامش خیال و تفکر نوینی به او  روی می آورد 
خواندن این کتاب را به کسانی که می خواهند بدانند، در آخرت چه خبر است! بهشت چگونه جایی است وآنهایی که در آنجا هستند، چه می کنند! چه می گویند و روزگارشان چگونه می گذرد! توصیه می کنم

******************** 





در این قسمت از داستان که برای شما گذاشتم حاج آقا و خیام در حین گشت و گذار در بهشت پور سینا را پیدا می کنند و خیام که 900 سال که می نخورده است، از پور سینا می خواهد که برایش می  نابی بسازد.
-----
خیام باور نمی کرد که شراب واقعی، به دستش داده باشند. او با سپاسگذاری از  پور سینا جام را به لب برد و با لذتی عطشناک بنوشیدن پرداخت. چون نشئه ی می بر دل و جانش نشست، روی به او کرد و گفت:
-مولای من! مرا قدحی دیگر باید!
نشئه  می و آوای شاه غلام، بار دیگر مجلش را به شور انداخت. همزمان پور سینا قدحی دیگر به خیام و جام هایی نیز به هر یک از حاضران داد و خود نیز جامی گرفت و کنار خیام بشنیدن نوای روح پرور شاه غلام دل سپرد. جام ها تهی و پر می شدند. رقص مستانه ی بلقیس و آهنگ دف شاه غلام و باده های پیاپی، بهشتی دیگرگون ساخته بود.
در گرماگرم رقص و پایکوبی . میگساری های این گریختگان از مقررات خشک الهی، ناگهان فرشته (( امر به معروف و نهی از منکر))، با ((پاسداران شریعت الهی)) به جمع میگساران سرخوش و دلشاد در آمدند و با چهره های عبوس و بی احساس خود خاطر شادخواران بهشت الهی را مکدر ساختند. سکوتی همراه با حیرت همه را فرا گرفت.
فرشه امر به معروف و نهی از منکر با تحکم و تندی، ناروائی نوشیدن شراب واقعی را در بهشت یاد آور شد و میگساران را به جزای آتش دوزخ هشدار و فرمان داد تا وسایل شراب و شراب کشی آنان را توقیف نمایند و پاسداران با شنیدن حکم، بشکستن پیاله و ساغر میخواران مشغول شدند.
و خیام که آرزوی نهصد ساله نوشیدن می ناب، در دل و جانش ریشه دوانیده بود، در نشئه شراب سرخ شیخ الرئیس، به شدت به خشم آمد و به تندی خروشید:
-ای فرشته! برو به خدایت بگو! یک بار که جام می از پیشم بر چیدی و عیشم را بر هم زدی! سخنی بر زبان راندم و ولوله ای راه انداختم که هنوز هم از طعنه آن سخن رها نشده ای! خواهی که باز سخنی گویم که باز سخنی گویم تا اهل بهشت را هم به شورش و طغیان بر انگیزم و طشت رسوائی جنتت را هم به صدا در آورم؟
کلام خروشان خیام و تهدید پر معنایش طنین انداز بود که از عرش کبریایی ندا رسید: ... .

********************

به نظر من آقای هوشنگ معین زاده در این کتاب به تحلیل عقاید و دین ها و مکتب ها به صورت فلسفی پرداخته اند و با داستانی بسیار زیبا و جالب ما را از این دنیا و آن دنیا برده و زندگی در بهشت را به روشنی برای ما نشان می دهد. که البته در این مسیر خیام با سخنان و مکتبش به کمک ما می آید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر