۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

آقای دکتر شما عرب زاده هستید، من یک ایرانی هستم

م. فرزانه:

چند سال پیش در یکی از مهمانی های دوستانه، که عده ای زن و مرد در آن شرکت داشتند و تقریبا همه جزو افراد با سواد وطن من به حساب می آمدند، آقایی چهل و چند ساله که دارای تیتری بود و به تازگی برای ازدواج به ایران رفته و خوشبختانه دست خالی برگشته بود، داد سخن می داد، چه نشسته اید که زنها در ایران عوض شده اند و مانند سابق حرف شنوی ندارند، حرف از حق و حقوق میزنند در حالیکه حقوق خود را نمی شناسند، دختران امروز مانند مادران خود نیستند و به سراغ هر یک که میروی نمی توانی اطمینان داشته باشی که او سالم و دست نخورده باشد، نمی توانی بفهمی که خود باکره است و یا باکره گیش را خریده است.
و از این حرف های صد تا یک غاز، من هم که عادت نکرده ام در برابر این مهملات آرام بمانم و طرف را سر جایش به یخ ننشانم، رو به او کرده و گفتم آقای دکتر خود شما باکره هستید؟  جمع به طرف من برگشت، آسمان به زمین آمده بود، دین بر باد رفته بود، عادت ها بهم ریخته بود، آداب و سنن پایمال شده بود، چیزی شنیده بودند که تا آنزمان هرگز نشنیده بودند و حتی جرات تفکر آنرا به خود راه نداده بودند. در خانواده به آنها آموخته بودند که یک زن مسلمان و نجیب در برابر مرد نباید حرف بزند و اگر خواست چیزی بگوید باید سرش را پایین بیاندازد در صورتی که امروز خلاف آنرا می دیدند.
باور بفرمایید طوری به من نگاه می کردند که انگار با کفری که گفته ام تا چند لحظه دیگر زلزله ای بر سرم فرود می آید و مرا یکجا در کام می کشد. گاهی به دکتر و گاهی به من نگاه می کردند، اما من که تا حدودی روانشناسی و فرهنگ مردمم را می دانم. برای بر هم زدن این جو مجددا پرسیدم آقای دکتر با شما بودم، پرسیدم سرکار باکره هستید؟ رنگش مانند پرده های قرمز اطاق صاحب خانه سرخ شده بود، با دستپاچگی و نوعی افتخار در جوابم گفت: « خانم چه سوالی می کنید، خوب معلومست که نه، من چهل سال از سنم می گذرد و مجردم و چند سال هم هست که در اروپا زندگی می کنم» گفتم: اما متاسفانه این سال ها را به هرز داده و نتوانستید بغیر از علم اقتصاد، چیزی از نظر اجتماعی به برداشته هایتان بیافزایید، شاید تعصب اجازه نداده که از تجارب خوب میزبانان بهره گیرید و فراموش کرده اید که در کجای دنیا آدمها یک سری نقاط ضعف و یک سری نقاط قوت دارند، و شما به عنوان یک روشنفکر سعی نکرده اید جای ضعف هایتان را با نقاط قوت اینان پر کنید تا با داشته های خود شما دو چندان گردد و بتوانید بدون تعصب حقوق خود و جامعه ای را که در آن زندگی می کنید را بشناسید، که اگر چنین می کردید امروز از زن ایرانی تعریف دیگری داشتید، در چنان صورتی هرگز رضا نمی دادید که خود شما همه گونه آزادی در روابط با زنان داشته باشید از هر امکانی به نحو احسن استفاده، یا سو استفاده را بفرمایید و زنان و دختران دیگران را از خود بدانید، اما زمانیکه تصمیم به ازدواج می گیرید به سراغ دختران باکره و چشم و گوش بسته بروید و فراموش کنید زمانی را که در کنار یک زن گذرانده اید، هر دو به یک اندازه در نیک و بد کار نقش داشته و سهیم بودید.

چه حسابی است که شما آقایان وقتی با زنی می آمیزید او هرجایی و خودفروش نام می گیرد. و شما همان آقا پسر گل به سر باقی می مانید؟  از اینهمه توقع و کوته بینی که در شماها هست باید خجالت کشید، تا به کی بی خردی، خودخواهی، تا به کی اینهمه غفلت برای آموختن و اندیشیدن؟ آقا بی انصافی هم حدی دارد این کار شما تجاوز آشکار به حقوق زنان و بلاخره به حقوق بشر است، هیچ محکمه ای شمارا به خاطر این بی عدالتیتان نخواهد بخشید و تبرئه تان نخواهد کرد. نا سلامتی ما انسان های متمدنی هستیم اصلا میدانید به کجا می روید؟  آقا اگر "حسنعلی" بقال سر کوچه ما این حرف ها را میزد او را به خاطر نا آگاهیش می بخشیدم اما این حرف شما را چگونه و با چه معیاری ... .

من جوش آورده بودم و یکریز بر سر آقای دکتر فریاد میزدم که ناگهان راهی برای توجیح اینهمه بی عدالتی به خاطرش آمد و فریاد کشید که: خانم چرا تند میروید؟ می دانم که به عنوان یک زن و یک مادر دارید از هم جنسانتان دفاع می کنید ولی یادتان باشد ما مسلمونیم و زن و مرد هر یک در برابر دین وظیفه مشخصی دارند که در کتب دینی آمده است و در هیچ کجای قرآن سفارش نشده است که زنان آزادند با هر چند نفر که دلشان می خواهد آزادانه معاشرت کنند بلکه برعکس مردان آزادند که چهار زن عقدی و هر چند صیغه که بخواهند داشته باشند، لطفا کمی در مورد دینتان مطالعه بفرمایید.
هیچ کس قادر نیست حال مرا در آن لحظه تصور کند، حال کسی را که حدود بیست سال از وقتش روی مطالعه و حقوق انسانها، خاصه زنان، در اسلام گذاشته است و امروز به شدت از اسلام و بی عدالتی هایش، قوانین ضد و نقیض و انسان ستیزش عصبانی است!

با تاسف به آن مرد "با سواد" می نگریستم که دوباره دور به دست آورد و رو به حاظران گفت: « ای کاش خانم های ما در کنار کارهای خانه داری و به جای رفتن به مزون های خیاطی، سلمانی و مطالعه کتاب های صد تا یک غاز کمی هم به مطالعات اسلامی می پرداختند. ای کاش می دانستند در اسلام دو زن برابر یک مرد است و خدا می فرماید مردان بالاتر از زنانند و زنان ناقص عقل اند، به همین خاطر هم هر کاری که می خواهند انجام دهند باید از مردان اجازه بگیرند. خانم در قرآن آمده که زن باید شوهرش را مانند خدا بپرستد. و در جایی دیگر در قرآن نوشته زن باید همه گونه در خدمت شوهر باشد و هر چه شوهرش بگوید اطاعت کند و در سوره نسا می گوید زن کشتزار مرد است و اگر مردی خواست با همسرش عشقبازی کند در هر کجا و در هر مکان ولو سوار بر شتر می تواند و زن اجازه ندارد نه بگوید و گر نه ملائک هفت آسمان او را لعنت می کنند اگر هم نافرمانی کرد کتکش بزنید، حالا یک نگاهی به خودتان بیندازید و یک نگاهی هم به دینتان و ببینید کدام یک از ما باید خجالت بکشیم؟
برای چند لحظه فکر کردم دارد مسخره بازی در می آورد اما قیافه جدی و لحن قاطع او و اطلاعات گران قیمتش از قرآن و... مرا از اشتباه بدر آورد، بیش از آن سکوت جایز نبود، سر تکان دادن های همراه با تاسف من هم دردی از آن مرد با سواد درمان نمی کرد و او از خواب چندین هزار ساله اش بیدار نمیشد. شوربختانه خانمها و آقایان دیگر هم، در رد یا قبول حرفهای صد تا یک غاز او کلامی بر لب نمی آوردند و مانند بره ما را نگاه می کردند. گفتم: آقای دکتر! اولا در سوره نساء نوشته نشده "زنان کشتزار شمایند و از هر در که بخواهید به کشتزار خود در آیید" بلکه در سوره بقره آیه 222 نوشته شده. 

آنجا هم فرمودید « و اگر مردی خواست با همسرش عشقبازی کند در هر کجا و در هر مکان ولو سوار بر شتر می تواند و زن اجازه ندارد نه بگوید و گر نه ملائک هفت آسمان او را لعنت می کنند » در "حلیته المتقین" درباره حق زن بر شوهر آمده است. و آنجا هم که گفتید «اگر هم نافرمانی کرد کتکش بزنید» در قرآن در سوره نساء آیه 33 آمده است. آنجا را هم که قاطی کردید و فرمودید «خدا گفته زن باید مرد را بپرستد» درستش اینست « حضرت رسول فرمود که اگر امر میکردم کسی برای غیر خدا سجده کند هر آینه می گفتم که زنان برای شوهران سجده کنند و اگر زنی آمادگی عشقبازی با همسرش را نداشت و نماز خود را به این خاطر طول بدهد تا شوهر به خواب رود، ملائک او را تا بیداری همسر لعنت کنند.» که البته اینهم در کتاب "حلیته المتقین" نوشته "ملا محمد باقر مجلسی" در قسمت "در بیان حق زن و شوهر بر یکدیگر" است.

   آقای دکتر ضمنا "ملا محمد باقر مجلسی" در صفحه 140 همین کتاب جایی دیگر هم گفته است: «در حدیث دیگر منقول است که مفضل به خدمت حضرت صادق آمد، شکایت کرد از تنگی نفس و گفت اندکی که راه می روم نفسم تنگ میگردد و مینشینم. حضرت فرمود « که بول شتر بخورد تا معاجه شود» و ...
   و باز در صفحه 210 در همین "حلیته المتقین" در حدیث معتبر از حضرت رسول منقول است« که چون مگس در ظرف طعام بیفتد آنرا غوطه دهید و سپس دور اندازید زیرا در یک بال آن زهر است و در بال دیگرش شفاست، او آن بال زهر آلود را در آب و غذای شما فرو می برد، شما هم آن بال دیگر را فرو برید که ضرر نرساند»
   و باز در همین کتاب صفحه 174 از "علی تقی" منقول است که سرگین گوسفند که زیر دست و پای گوسفندان سرشته می شود را بردارید و با گلاب مخلوط کنید و بر جراحتی که به شدت عفونی شده بگذارید تا سر باز کند و شفا یابد. اطرافیان بیمار چنین کردند و او شفا یافت.
(البته باید یادآور شوم که در کتاب های چاپ بعد از انقلاب بعضی از این کلمات نغز را برداشته اند. اگرچه امروز هم به قدر کافی شما را به هزار و چهارصد سال قبل بر می گرداند و صحرای خشک و بی آب و علف عربستان را بر شما مینمایاند. ضمنا شماره صفحات در همه کتاب ها یک جور نیست و گاهی پس و پیش میشود.)

جناب دکتر اکنون برای تنگی نفستان حاظر هستید از متد بالا استفاده بفرمایید و یا حاضرید غذایی را که مگس در آن افتاده باشد نوش جان کنید یا برای بهبود زخمهایتان از داروی پیشنهادی استفاده نمایید؟
 دوست عزیز به همان اندازه که سرکار برای این مهملات ارزش قائلید، ما خانمها هم به آنها اهمیت میدهیم.

باید از اشتباه بیرونتان آورم ما زنان را که میبینید از عرب زادگان نیستیم دختران ایرانیم و از نسل آریا، ما از نوادگان کوروش کبیر و یزدگردیم، ما دست پروردگان "ماندانا" مادر کورش کبیریم که پسرش را واداشت تا "فرمان آزادی" را که امروز بعد از 2500 سال "حقوق بشر" نام گرفته بنویسد تا بیدادگران جرات تجاوز به حقوق مردم عادی را به خود ندهند.
ما پیرو استادانی همچون "آرتمیس" اولین بانوی ایرانی در جهان که فرماندهی نیروی دریایی ایران را به عهده داشت و در شجاعت و مهارت، در مهربانی و خردمندی، زبانزد مردان بزرگ بود، هستیم.
ما مادرانی همچون، آتوسا، پروشات، بانو گشتسب و ... داریم که با دلاوری و توانایی به نبر می پرداختند و با مهربانی و استعداد خود در مسایل گوناگون کشوری و لشکری با شایستگی و خردمندی بسیار بر ایران حکومت کردند و یا در کنار حاکمان به همکاری پرداختند و در این راه همیشه موفق و سربلند بودند.

پس طبیعی است اگر بنده و دیگر خانم ها برای حرف های صد تا یک غاز سرکار تره هم خرد نکنیم و حتی پا را تا آنجا جلو بگذاریم که سرکار را به عرب زادگی متهم کنیم. زیرا اینها که در قرآن و یا "حلیته المتقین" یا در دیگر کتب بقول سرکار دینی آمده است، طبق نص صریح قرآن، نه در یکجا که در چند جا، برای عربها آمده نه برای ما ایرانیان که در قرآن به نام عجم ذکر شده ایم. لطفا آیه های 198 و 199 و 7 سوره "الشعرا" ، آیه 48 سوره "المائده" و آیه 44 سوره "فصلت السجده" را مطالعه بفرمایید.
آری اینچنین است آقای دکتر!!
مرا که میبینی در خرد سالی و در عنفوان جوانی آنقدر از آداب و رسوم و بند و زنجیرهاییکه به نام مذهب بر دست و پایم نهادند، از تفاوتی که بین من و برادرم گذاشتند رنج بردم که گفتم:
سوگند به مقدساتم که اگر دختر بدنیا آوردم او را طوری تربیت کنم که بر قوانین دست و پاگیر جامعه کنونی تره هم خرد نکند و فرزندی تربیت کنم که ایرانی باشد و والایی خویش را بشناسد و با پیروی از نیاکان پاک آریاییم او را آزاده بپرورانم و تمدن و فرهنگ سراپا مهر و نیکی را به او بیاموزم، در آموختن و یادگیری هرچه را که در توان دارم در اختیارش بنهم تا با سرافرازی و خردمندی زندگی کند، داستان های فراوانی از آزادگی، مساوات و دوست داشتن برایش بگویم، از اطاعت کورکورانه بر حذرش دارم و انسانی با تمام داشته های یک انسان خوب تحویل جامعه دهم.
تمام نگاههای ما آن چنانی به آفرین و درست است بدل گشت، خانمها که همه دل پری از این وضع داشتند و از ترس بر باد رفتن آبرو دم نمی زدند فریادشان بلند شد، آقایان هم مه خانم ها را تایید کردند و آقای دکتر ما هم با شرمندگی به خطای خود اقرار کرد و گفت ببخشید شما خودتان ما را بد عادت داده اید. با همه عصبانیتی که از رفتار او داشتم دیدم کاملا درست می گوید و حق با اوست  از ماست که بر ماست.

منبع آقای دکتر شما عرب زاده هستید، من یک ایرانی هستم
تاریخ و فرهنگ ایران ، تاریخ اسلام ، قرآن در اسلام ، زن در اسلام ، محمد پیامبر ، حضرت علی ، کتاب های ممنوعه ، اسلام شناسی ، نقد اسلام و ادیان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر